پست ثابت

اللَّهُمَّ إِنِّي أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ التَّوْحِيدُ وَ لَمْ أَعْصِكَ فِي أَبْغَضِ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْكُفْرُ

فَاغْفِرْ لِي مَا بَيْنَهُمَا يَا مَنْ إِلَيْهِ مَفَرِّي آمِنِّي مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ إِلَيْكَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ

اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ يَا عُدَّتِي دُونَ الْعُدَدِ وَ يَا رَجَائِي وَ الْمُعْتَمَدَ وَ يَا كَهْفِي وَ السَّنَدَ وَ يَا وَاحِدُ يَا

أَحَدُ يَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُوْلَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ،أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَيْتَهُمْ مِنْ

خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي

أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ الْكُبْرَى وَ الْمُحَمَّدِيَّةِ الْبَيْضَاءِ وَ الْعَلَوِيَّةِ الْعُلْيَا [الْعَلْيَاءِ] وَ بِجَمِيعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَى

عِبَادِكَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْكَ إِلا إِلَيْكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ

أَمْرِي فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ ارْزُقْنِي مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لا أَحْتَسِبُ إِنَّكَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ سپس حاجت خود را بطلب




                  

:)

هوووووووووووووووراااااااا درست شد!

:)

هوووووووووووووووراااااااا درست شد!

قسمت دوم

قسمت اول

مامان.....

مامانم منو ببخش 

میدونم دختر بدی شدم 

میدونم فایزه نیستم

امروز بهم گفتی ازم راضی نیستی

و هیچ وقتم راضی نمیشی

اره حق با تواا من شوق ب زندگی ندارم ...

همه چیز واسم مرده خودم واسه خودم مردم

مامانم نمیتونی درکم کنی از درون چی میکشم

نمیدونی چقد سخته تمام باورایی ک  داشتی یهو فرو بریزه یعنی چی

اره حتی اونم ندونس واسه ی نقاشی ساده و کوچولو واسش با چ عشقی نقاشی میکردم

نمیخوام دنبال مقصر بگردم

ولی باور کن اینم درد که خودتو گم کنی و نتونی پیدا کنی

هضم تغییرش نبودنش سخته واسم 

حرفای مبهمش سخته واسم 

خودمو پیدا کردن سخته

اره خیلی وقته عشق ب زندگی تو وجودم خشکیده اینقدی ک شکوفه زدن درختا رو هم چشام نمیبینه

اره مامان تو حق داری ازم راضی نباشی و نباش 

اصن دلم میخواد هیچکس ازم راضی نباشه

خسته شدم از خوب بودن و بد جواب گرفتن

اینجوری بد باشم و بد جواب بگیرم میگم بد بودم حقمه

مامان حرفات امروز منو رنجوند ولی حقمه میدونم 

 

خدا

خدا دلتنگم دلتنگ

خدا کاری بکن  از دلم بره

خسته شدم از این حالم 

:(

دلم تنگه خدا

اشفته ام

دیشب خوابتو دیدم خواب عجیبی بود 

از خواب بیدارشدم  ساعتو نگاه کردم سه نصف شب بود بدجور بهونه گیر و دلتنگ شدم خوابم نمیبرد وایبرتو نگاه کردم از چهار صبح روز قبل اف بود دلم بیشتر گرفت خوابم برد و امروز هوای دلم ابریه و چشامم همینجور

روزی میشه ببینی منو از چشام بخونی حالمو؟؟؟

 

اشفته ام

دیشب خوابتو دیدم خواب عجیبی بود 

از خواب بیدارشدم  ساعتو نگاه کردم سه نصف شب بود بدجور بهونه گیر و دلتنگ شدم خوابم نمیبرد وایبرتو نگاه کردم از چهار صبح روز قبل اف بود دلم بیشتر گرفت خوابم برد و امروز هوای دلم ابریه و چشامم همینجور

روزی میشه ببینی منو از چشام بخونی حالمو؟؟؟

 

خدایا

خدایا کمکم کن خودمو پیدا کنم 

خدایا به تواناییت ایمان دارم خدای یک شبه این احساس و دوست داشتنو  از دلم پاک کن به جاش سنگ بزار

هنوزم مث قبلنا وقتی دیر از سرکار میرسید نگران میشم واسه چی اصن؟؟

چرا اصن نگاهم شده به و ا ی بر ش ببینم ساعت 6:30 اون ک میشه خیالم راحت میشه ک رسیده خونه واسه چی اصن؟ اگه دیر اون شه نگران میشم  واسه چی؟؟

خدایا هیچ کس رو نمیخوام دیگه تو زندگیم هیچکس فقط کمکم کن خودمو پیدا کنم

خدایا لطفا

دلم خیلی گرفته

دلم تنگ است واسه کسی ک امد نماند و پایان داد به هرچه داشتم

 

حالم بد مثل روز اول هیچکس نمیفهمه من چی میکشم از درون دارم میسوزم

و نابود میشم گاهی احساس میکنم قلبم میگیره خیلی حال بدیه 

چند وقت پیش ازش خواستم جواب سوالامو بده

حرفاش با چهارماه پیش خیلی فرق میکرد

چهارماه پیش و قبل ترش بهم میگفت مطمن باش ازدواج نمیکنم و اگه بهت نرسم ازدواج نمیکنم ب خانوادمم گفتم ولی بعد چهارماه میگه اگه خانوادم بگن باید با فلان دختر ازدواج کنی باید ازدواج کنم

بهش گفتم پس زندگی من چی احساس من چی؟ گفت نمیدونم فراموش کن و با یکی ازدواج کنی خوشبخت شی

گفتم نباشیم ولی صبر کنیم گفت من خیلی تلاش کردم که بهم برسیم ولی نشد خانوادم نمیزارند منم دیگه نمیتونم ادامه بدم 

تو هم خوب میشی قسمت نبوده

بهش میگم دلت تنگ نشد تو این چهار ماه؟میگه ادمی باید بعضی وقتا همه چی رو فراموش کنه

حتی دلتنگی

 

حرفاش واسم خیلی  دردناک بود خیلی 

هر روزم بدتر از دیروز اون هر روزش بهتر از دیروز

 

باورام از بین رفته چرا ادما  تغییر میکنند؟؟

اصن حالم خوب نیست

خیلی خوردشدم ولی بازم دوسش دارم چرا چرا؟؟؟

استاتوس واتسش زده چقدر بد ادم به جایی برسه که بخدا هم بگه توروخدا 

دلم میخواست بهش پی ام بدم بگم واقعا این جمله ای که نوشتی رو خودت درک میکنی؟؟؟؟من به اینجا رسیدم و تو درک نکردی 

فقط در جواب کارات گفتی :ببخشید میدونم

خیلی با این حرفت سوختم معین خیلی

 

کاش از اول تا روزای اخر امیدوارم نمیکردی کاش هربار میگفتم بیا تمومشکنیم میگفتی بهم میگفتی نمیتونم از دلم بگذرم صبر کن درست میشه کاش بهم قول نداده بودی  ,اخه بی انصاف درسته خانوادت مهم بود من چی؟؟گفتی اگه بمونی خانوادت ی طورشون میشه ولی بی انصاف به من فکر نکردی ب منم به عنوان کسی ک دوست داری نه بعنوان ی انسان نگاه میکردی 

تویی ک با ی صحنع غمگین یه فیلم یا یه برنامه یا یه اهنگ گریه میکردی چ جوری باور کنم تونستی با من اینجوری کنی؟؟؟تو چرا یهو عض شدی؟؟باورم نمیشه چهارما و نیمه که نیستی تو چه زود پذیرفتی

اخه بی انصاف تو که الان سرکار خونه یه سره واتس و وایبری و اگه بهم پی ام میدادیم از حال هم  فقط میدونستیم چی میشد؟؟؟؟

خیلی دلم ازت گرفت همون روز اخر حرفاتو زدی ومنو گذاشتی تو شوک و وایبر بلاکم کردی و گوشیتو خاموش کردی و فرداش بهت زنگ زدم گوشیتو دادی دست پسرخالت

شنبه اش با واسطه یکی از دوستاتی مشترک زنگ زدی قسم خوردی ک بهم نامردی نمیکنی و باز در نبودم تلاش میکنی گفتی مطمن باش ازدواج نمیکنم اگه کردم بیا بزن تو گوشم گفتی داغونی گفتی خانوادت افتادن سر لج گفتی از ی طرف من از ی طرف خانوادت  گفتی همیشه به فکرمی گفتی بهم زود ب زود اس میدی  میای ی روز خوب همو میبینیم گفتم منم ازدواج نمیکنم شاید ی روز بهمهم رسیدیم تو هم گفتی انشالله ولی.....همه حرفات یادت رفت   .معین ببین حتی روز اخر جدایی هم امیدوارم کردی ..

 

 

شاید اصن نمیخوام باشی ولی کاری کردی  بین باورام  و احساسم گم شم بدجوربا رفتارات خوردم کردی و دارم عذاب میکشم میگم خدا هم خودت هم خودش شاهد بودین چقدر با جون و دل دوسش داشتم

چ بدی درحقش کردم که اینجوری جوابمو داد یهو ی شبه حرفاشو بزنه از وایبر و لاین و فیس  و مسیج بلاکت کنه .....اگه شاید خوب و منطقی و قانع کننده جداییمون بود شاید تا این حد خورد نمیشدمو بهم نمیریختم 

 

با تمام وجودم دوسش دارم ولی نمیبخشمش.اره اون راحت میتونه زندگی کنه چون دل شکوند و باوراشو اعتمادشو کسی ازش نگرفت چهارماه ونیمه دارم مثل ابر بهاری گریه میکنم این دل لعنتی نمیتونه فراموشش کنه گاهی وقتا بهش حسودیممیشه ک اینقد دوسش دارم 

 

 

 

 

 

 

:(

ﺩﻟـﻢ
ﺑﻬــﺎﻧﻪ ﯼ " ﺗـــﻮ" ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ! ﺗــــﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧــﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ؟ !
ﺑﻬــﺎﻧﻪ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺯﺩﺩ ...
ﺑﻬــﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ...
ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﯿـﺎﻥ ﺍﻧﺒـﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ... ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘـــﯽ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ .
ﺑﻬــــﺎﻧﻪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑـــﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؛
ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ " ﻧﺒـﻮﺩﻧﺖ

:)


ادامه نوشته

این روزای ما!


ادامه نوشته

بی عنوان

هی روزگار!

بنده از اونجایی که این مدت در خانه میبودم و دیروقت میخوابیدم و صبح دیر از خواب بیدار میشدم

دیشب که به خوابگاه برگشتیم تصمیم گرفتیم که زود بخوابیم اخه امروز بنده ساعت 7/30تربیت بدنی2 داشتم

و اها چن وقته ک من خوابام شده فیلم سینمایی  و این طوری شد ک بنده وقتی چشمان خود رو باز نمودم ساعت 7:10 بود ومن شوکه شدم سریع پیش ب سوی wcولی  چونن وقت نداشتیم فقط صورت خود رو شستیم ودبرو هول هولکی حاضر شدیم بدون آرایش

از خوابگاه تا سالن 20 دقیقه ای راه است

ساعت 7:15 بود ما از خوابگاه زدیم بیرون تند تند راه رفتیم اگه پسر پشت سرم نبود که میدوییدم

وساعت 7:30 رسیدم و هنوز استاد نیومده بود خداروشکر

استاد با تاخیر اومد کلاسشو دوس میداشتم بعد از کلی نرمش داشت background(فارسیم نیومد خب نخندین)کاراته رو میگفت دوس میداشتم

و بعد از این کلاس ما باز هم کلاس داشتیم بله و ساعت 9/15 کلاس رو استاد تموم کرد

و من باز با عجله رفتیم پیش به سوی دانشکده خود

ورفتیم کلاس با دوستان خود خوش وبش کردیم

اها اینو بگم من این استاد رو طرز درس دادنشو دوس ندارم ولی با خودش مشکلی ندارم ومن ترم 3 که بودم با این استاد یه درس داشتیم من روز اخر رفتم به استاد گفتم شنیدم امتحاناتونو سخت میگیرین و من میخوام درستون حذف کنم و....و این چنین شد از ما بدش اومد

این شد که ما اولین و اخرین باری بود با این استاد درس برداشتیم

و این ترم چون ترم اخر هیچ راه فراری نداشتیم و مجبور شدیم با این استاد درس برداریم

اونم 2تا 2واحدی خدا به خیر کنه

خب نشستیم استاد داشت درس میداد من قشنگ گوش میدادم

یه جا یه نکته خارج از درس داشت میگفت من حواسم نبود و ایشونم یهو فامیل بنده رو صدا زد گفت بگو چی گفتم(من اون لحظه به این داشتم فکر میکردم بعد 5 ترم چ جوری منو یادشه)منم حواسم نبود که چی گفته بود و این چنین مارو ضایع نمود تا من باشم دیگه درسشو حذف نکنم


تا به الان روز خوبی نبوده خدایا بقیش خوب باشه

دلم میخوا تو این هوا برم بیرون ولی هیچ کدوم از دوستام نمیان کاش معین بود  الان خیلی بهش احتیاج دارم الکی الکی اشکای بنده دارن سرازیر میشن

خب دلم گرفته روزمم ک بد شروع شد

همین دیگه

نگاه چ جوری نوشتم یاد انشا های دبستان می افتم

حسابی بهم برخورد


ادامه نوشته

حس خووب!


ادامه نوشته

ذهن شاعرانه ات!


ادامه نوشته

شبشو خراب کردم

ادامه نوشته

اوووووومدم


ادامه نوشته

گاهی تنهایی لازمه


ادامه نوشته

واسه معین


ادامه نوشته

اوضاع این روزای من ...


ادامه نوشته

یه روز قشنگ با تو

نانا جونم نمیدونم چرا نمیشه واست نظر گذاشت :( عدد واسم نمیاد



ادامه نوشته

یه روز دیگه من و تو


ادامه نوشته

همین...!


ادامه نوشته

راحت شدم


ادامه نوشته

دلخورم ازت ولی ... اضافه شد


ادامه نوشته

من و تو


ادامه نوشته